مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
آقــای کـریــم خــیـر مـقـدم جـنـات و نـعـیـم خـیر مقدم دریای کرم به جوشش افتاد دریـای عـظـیـم خـیر مقـدم امـــیـــد دل نـــیــازمـنــد و مسکـین و یـتـیم خـیر مقدم بخـشـنـده و مـهـربان عـالـم رحمان و رحـیم خیر مقـدم ای پاسخ تو به شخص هتاک پول و زر و سیم خیر مقدم عیسی به رسول تهنیت گفت موسـای کـلـیـم خـیـر مـقدم نـور تـو چـراغ انجـمن شد آنـقـدر بـلـنـد شـد مـقــامـت کردی به حسـین هم امامت بر دوش نبی نشستنت خود حاکی است ز اوج احترامت خیر تو رسیـد بر همه کس حاتم خجل است از مرامت از لـقـمه نـان تو همه سـیر بیـمـار جـذامـی و غـلامـت الحـق که مـعـز مـؤمـنـیـنی از عرش خدا دهد سـلامت میلاد تو بهـتـرین خـبر شد شعر است و چرا مثل نگویم گـویم ز مـه و زحـل نگویم شیرین شده کام من ز مدحت زشت است که از عسل نگویم نقد است طلا به مشت سائل هرگز دگـر از بـدل نگـویم ای شیر عـلی یل جگـردار حاشا که من از جمل نگویم حق نیست که من ز سرگذشت آن ناقه که گشت شل نگویم از ناقه سوار چون که میدید بـالای سـرش اجـل نـگـویم فارغ ز سخن عمل چه زیباست از فـاطـمـه تـو تـبـار داری ایـنـقــدر که اعـتـبـار داری ما را سر سفرهات نـشاندی مـانـنـد عــلـی وقــار داری امـوال تو بـذل شد تمـامـش این سابقـه را سه بار داری دیگر چه بگـویم چه نویسم از بس که تو افـتخار داری نان و نمکت چه برکتی کرد حـالا چـقـدر تـو یـار داری هر چـنـد اگـر حـرم نداری در سـیـنـه مـا مــزار داری بیـچـاره و مفـلـس و گدائیم |